خاطره یکی از همرزمان شهید صحرایی در عملیات والفجر3

ساخت وبلاگ
يادش به خير روزهاي پيش عمليات و ساعاتي قبل از رفتن به عمليات والفجرسه كه تيپ ما(تيپ اميرالمومنين(ع)) كه به دليل اشراف بچه هاي ايلام بر منطقه عملياتي با تدبير فرماندهان با تيپ امام رضاي(ع)خراسان ادغام شده بود لحظات به يادماندني و خاطرات شيريني برايمان به يادگار گذاشت . از جمله اينكه به همراه شهيد هدايت صحرايي و جمعي از بچه هاي خط شكن فقط چند ساعت قبل از زدن به خط دشمن در يكي از ساختمان هاي شهرمهران آماده عزيمت به ميدان نبرد بوديم كه پيش از نماز مغرب و عشا با مداحي بسيار بسيار معنوي يك نيروي بي سيم چي از بچه هاي خراسان آخرين ديدار و وداع رزمندگان با هم و با در آغوش كشيدن همديگر و سردادن صداي ناله و گريه انجام شد من يك لحظه شهيد صحرايي را ديدم كه انصافا در آن لحظه نوراني تر از ساير ايام به نظرم رسيد خدمتش عرض كردم داداش خيلي نوراني شدي احتمالا خبري هست در جواب با لبخند در حالي كه چشمان و محاسنش غرق اشك بود فرمود دعا كن به آرزوم برسم. من كه دوست نداشتم دعا كنم او برود گفتم الهي هرچي خير و صلاح است برايت پيش بيايد داداش. روز پس از عمليات پس از شكستن خط دشمن من و نعمت نظري و خالد جابرياني كه از مجروحين آن روز عمليات بوديم به بيمارستاني در انديمشك و سپس با قطار به اراك اعزام نمودند و ما بر بستر بيمارستان خبر شهادت شهيد صحرايي را شنيديم و خيلي ناراحت شديم. آري خوبان به هنگام رفتن در آن ديار خون و حماسه به گونه آشكاري نوراني مي شدند و اين نورانيت قابل تشخيص بود. روح طيبه آنان شاد و راهشان مستدام باد. شادي روح شهيد صحرايي و هم شهدا و درگذشتگان از مومنين و مومنات الفاتحه مع الصلوات. 

وبلاگ سردار شهید هدایت صحرائی...
ما را در سایت وبلاگ سردار شهید هدایت صحرائی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4shahidhedayatc بازدید : 263 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 17:33